آیت الله بهجت:
هر وقت نیمه شب بی اختیار از خواب بیدار شدید سریع نخوابید
چون ملکی به اذن خدا شما رو بیدار کرده تا با خدا هم صحبت بشی
اگه برات خیلی سخته
لااقل بلند شو بهشون سلام کن دوباره بخواب
وبلاگ طلبه مهدوی
آیت الله بهجت:
هر وقت نیمه شب بی اختیار از خواب بیدار شدید سریع نخوابید
چون ملکی به اذن خدا شما رو بیدار کرده تا با خدا هم صحبت بشی
اگه برات خیلی سخته
لااقل بلند شو بهشون سلام کن دوباره بخواب
وبلاگ طلبه مهدوی
معظّم له تأکید کردند: به مسؤولان سعودی می گویم شما ساخت و سازهای عظیمی کردید که خوب است، اما مهم تر از همه امنیت است آن هم امنیت ناموسی؛ اگر در فرودگاه جده امنیت نباشد آیا در کوچه و پس کوچه های مکه و مدینه امنیت خواهد بود؛ اگر امنیت آنجا متزلزل شود مردم دنیا درباره شما چه خواهند گفت؟
ایشان یادآورشدند: مسؤولان کشور از این مساله ساده نگذرند، تا کی باید عمره مستحب به هر قیمتی برویم، به علما در مسجد پیغمبر اهانت می شود، گاهی عمامه شان را انداخته اند، در فرودگاه به برخی اهانت کرده اند؛ چرا ما باید تن به اهانتی بدهیم که می خواهیم یک مستحب را انجام دهیم؛ این حادثه ای نیست که بتوان به سادگی از آن گذشت.
حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی ادامه دادند: امام راحل رضوان الله تعالی علیه با انقلابی که با کمک مردم کرد عزت و آبرو برای کشور فراهم کرده، به نحوی که شش وزیر خارجه مهم یک طرف می نشینند و وزیر خارجه ما هم یک طرف می نشیند و با هم ماه ها صحبت می کنند این عزتی است که انقلاب برای ما فراهم کرده است.
ایشان تصریح کردند: امروز در رسانه های دنیا هر روز خبری از ایران وجود دارد و این نشانه عزت ما است، نتیجه صحبت و مذاکرات ان شاءالله به جایی خوب برسد، اما خود این برنامه عزت است نیاییم عزت خود را از دست بدهیم، بنشینند مطالعه کنند و ببینند چه می شود کرد.
حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی خاطرنشان کردند: امیدواریم تمامی برنامه های ما عزت آفرین باشد، اگر دیدیم جایی عزت نیست آن را رها کنیم؛ خداوند شر اشرار را از سر همه مسلمانان قطع و کوتاه کند.
منبع : طلبه فاطمی
به ناگاه دربهای آسمان گشوده شد ، سپهری از سوی خدا فرود آمد در سرزمین ابطح، آری جبرئیل با بالهای گسترده از شرق تا غرب عالم و این حبیب خداست که در جمع اصحاب نشسته
جبرئیل ندا بر آورد:
«هان ای محمد ، خداوند بزرگ بر تو درود میفرستد و تو را فرمان میدهد که چهل شبانه روز از خدیجه دوری گزینی»
عقل کل از کل هستی شد جدا تا چهل شب کرد خلوت با خدا
این چهل شب در سرش شور تو بود بهر استقبال از نور تو بود
قاصدی از سوی رسول خدا نزد خدیجه آمد و پیغام آورد :
«ای خدیجه !گمان مبر که کناره گیری من از تو ، از خشم است و برای جدایی نیست، بلکه این فرمان خداوند عزوجل است تا اراده اش را تحقق نبخشد . ای خدیجه جز خیر و نیکی گمان مبر.»
چهل روز گذشت ، چهل روز گران بر رسول خدا و پر اندوه بر خدیجه ...
جبرئیل بار دیگر فرود آمد
«ای محمد ، خداوند بزرگ بر تو درود میفرستد و ترا فرمان میدهد که آماده تحیت و هدیه او باشی !»
پیامبر فرمود : «ای جبرئیل هدیه پروردگار جهانیان و تحیت او چیست؟
اما این سر خداست حتی جبرئیل هم از آن خبر نداشت عرض کرد: نمیدانم
چون تو ذات کبریا گوهر نداشت از محمد دوستی بهتر نداشت
بهترین گوهر ز گوهر آفرین هدیه شد بر شخص ختم المرسلین
و این نوری دیگر است که از آسمان به زمین فرود میآید ، این میکائیل است ،با طبقی دیبا پوشیده ، آن را پیش روی پیامبر نهاد و عرض کرد:
«ای محمد ! فرمان خداوند است که امشب روزه خو را با این غذا بگشایی»
غذایی که برهر کس دیگر غیر از او حرام بود حتی بر امیرالمومنین
پوشش از طبق برگرفت خوشه ای خرما ، خوشه ای انگور و ظرفی آب، سیر و سیراب گشت. دستها را برای شستشو جلو آورد. جبرئیل بر آن آب ریخت و میکائیل آنها را شست و اسرافیل با تکه ای پارچه آن را خشک کرد.
و طبق با باقیمانده غذا به آسمان بازگردانده شد تا کس دیگری بر آن لب نزند.
و حبیب خدا آماده نماز شد تا بر درگاه پروردگارش سر به سجده گذارد و خود را با تمام وجود به فرمان او سپارد.
جبرئیل آمد:
«یا محمد! اینک ، نماز بر توحرام است تا آن که به خانه خدیجه روی و با او باشی ، زیرا عهد خداوند عزوجل چنین است که امشب دودمان پاکیزه ای از تو بیافریند.»
و او آمد ، شتابان به سوی خدیجه . و این خدیجه است که میفرماید:
«در این مدت با تنهایی انس گرفته بودم ، شب هنگام سرم را میپوشاندم و در خانه را میبستم و پرده اش را فرو می انداختم . پس از نماز چراغ را خاموش کرده و به بستر میرفتم . آن شب ، هنوز بین خواب و بیداری بودم که صدای کوبه در را شنیدم »
این قلب خدیجه است که چنین به لرزه درآمده و بر دیوار سینه میکوبد:
«چه کسی حلقه ای را میکوبد که جز محمد کسی حق کوبیدن آن را ندارد؟»
و گوشش شنید،نوای دلنشین و آسمانی ، صدای نازنین و گفتار شیرین محبوبش را:« ای خدیجه ، در را بگشا من محمدم.»
با پای سر به سوی در پرواز کرد و با دست دل درب را به روی او گشود:
«قدم بر دیدگان من بگذار ای حبیب خدا ! مولای من خوش آمدی، آمد آنکه دیده ام روز و شب به راهش بود این محمد است ! نه آبی طلبید برای وضو و نه آماده نماز شد، بلکه بازویم را گرفت و مرا با خود برد.سوگند به آن که آسمان را بر افراشت و از چشمه اب جوشانید همینکه رسول خدا از من جدا شد سنگینی فاطمه را در بطن خود احساس کردم.»
این منم همسر پیامبر یگانه حبیب خدا رسول آخرین این منم خدیجه تنهای تنها با فرزندی در شکم که با من سخن میگوید و مرا دلداری میدهد از طعنه زنان قریش . زنانی که پشت به من میکردند و سلامم نمیدادند.
گرم درد دل با طفل نازنین در بطنم بودم که حبیبم وارد خانه شد :« ای خدیجه ! با که سخن میگویی؟»
عرض کردم : طفلی که در شکم دارم با من صحبت میکند و مونس من است
فرمود: « ای خدیجه ، هم اکنون جبرئیل مرا از دختر بودن او خبر میدهد و اینکه دودمانی مطهر و پر میمنت دارد . خداوند دودمان مرا از او قرار میدهد و امامان که با سر آمدن وحی ، آنان را جانشینان بر روی زمین قرار خواهد داد و آنان از نسل او هستند.»
قلبم شاد شد و عزیز دلم ، ریحانه ام را در بطنم چون گوهری در صدف پروراندم.به ناگاه درد شیرینی تمام وجودم را فرا گرفت وقت آن رسیده که نور روی ثمره وجودم را ببینم ، آی زنان قریش به یاریم بشتابید.
پیغام دادند ، پیامشان چیست ؟ سخنانی که دل را میسوزاند و چون خار به چشم فرو میرد و اشک به دیدگانم می آورد:
«ای خدیجه ، تو از سخن ما سر تافتی و همسری محمد ، آن یتیم تهی دست ابوطالب را پذیرفتی ، اینک هیچ کدام نزد تو نمی آییم و یاری ات نمیکنیم.»
و من غمگین شدم چشمانم به در خیره بود که ناگاه دیدم چهار بانوی گندمگون چون زنان بی هاشم وارد شدند و اطرافم را گرفتند ،هراسناک به آنان نگریستم. ندایی بلند شد :« ای خدیجه غمگین مباش ، ما خواهران تو و فرستاده های خدا هستیم . این منم ساره و این آسیه که در بهش همنشین تو خواهد بود . و آن دیگری مریم دخت عمران و دیگری کلثوم خواهر موسی ما برای یاری ات آمده ایم .
آنگاه یکی در سمت راست دیگری در سمت چپ و سومی در مقابل و آخرین در پشت سرم نشستند . لحظه موعود فرا رسید و قدوم مبارک مادر هستی زمین را شرافت بخشید و زمین تا ابد شرافتش را مدیون وجود نازنین اوست . به ناگاه نوری از او درخشید و تمام خانه های مکه را نور باران کرد.
مکه آن شب نور باران گشته بود نور حق آن دم نمایان گشته بود
در
تاریخ تولد فاطمه علیهاالسلام در بین علماى اسلام اختلاف است. لکین در بین
علماى امامیه مشهور است که آن حضرت در روز جمعه بیستم ماه جمادى الثانى
سال پنجم بعثت تولد یافته است. (1)
مکان
تولد حضرت زهرا (علیهاالسلام) در شهر مکه و در خانه خدیجه اتفاق افتاد.
این خانه در محله اى است که در گذشته به آن «زقاق العطارین» یعنى کوچه
عطارها مى گفتند. رسول خدا (صلى اللَّه علیه و آله) تا هنگام هجرت، در آن
خانه ساکن بود. خانه مبارکى که بارها در آن فرشته وحى بر پیامبر (صلى
اللَّه علیه و آله) نازل گردید. این خانه بعدها به صورت مسجد درآمد. (2)
و از آنجا که محل نزول وحى و بخشى از قرآن، زیستگاه پیامبر (صلى اللَّه علیه و آله) و مکان تولد حضرت زهرا (علیهاالسلام) بود، در نظر عموم مسلمین ارزش معنوى و قداستى خاص داشت. و از این رو بارها در طول تاریخ همزمان با تعمیر و توسعه مسجد الحرام، نسبت به مرمت بناى آن اقدام کردند. (3)
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله وحده، و الصلاة علی سید انبیائه و علی آله الطیبین، و اللعن أعدائهم اجمعین.
جماعتی از مؤمنین و مؤمنات، طالب نصیحت هستند؛ بر این مطالبه، اشکالاتی وارد است، از آن جمله:
1. نصیحت در جزئیات است، و موعظه، اعمّ است از کلیات و جزئیات؛ ناشناسها و همدیگر را نصیحت نمی کنند.
2. « من عمل بما علم ورثه الله علم ما لم یعلم »؛ « [ من عمل بما علم] کفی ما لم یعلم » ؛ ( والذین جاهدوا فینا، لنهدینهم سبلنا ).
آنچه می دانید، عمل کنید؛ و در آنچه نمی دانید؛ احتیاط کنید تا روشن شود؛ و اگر روشن شد، بدانید که بعض معلومات را زیر پا گذاشته اید؛ طلب موعظه از غیر عامل، محل اعتراض است؛ و قطعاً مواعظی را شنیده اید و می دانید، عمل نکردید، و گرنه روشن بودید.
3. همه می دانند که « رساله عملیه» را باید بگیرند و بخوانند و بفهمند، و تطبیق عمل بر آن نمایند، و حلال و حرام را با آن تشخیص بدهند؛ و همچنین مدارک شرعیه [را] اگر اهل استنباط باشند؛ پس نمی توانند بگویند:
« ما نمی دانیم چه بکنیم و چه نکنیم. »
4. کسانی که به آنها عقیده دارید، نظر به اعمال آنها نمایید، آنچه می کنند از روی اختیار، بکنید، و آنچه نمی کنند از روی اختیار، نکنید؛ و این، از بهترین راه های وصول به مقاصد عالیه است؛ « کونوا دعاة إلی الله بغیر ألسنتکم »؛
مواعظ عملیه، بالاتر و مؤثرتر از مواعظ قولیه است.
5. از واضحات است که خواندن قرآن در هر روز، و ادعیه مناسبه اوقات و امکنه، در تعقیبات وغیرآنها؛ و کثرت تردد در مساجد و مشاهد مشرفه؛ و زیارت علما و صلحاء و همنشینی با آنها، از مرضیات خدا و رسول(ص) است و باید روز به روز، مراقب زیادتی بصیرت و انس به عبادت و تلاوت و زیارت باشد.
و بر عکس، کثرت مجالست با اهل غفلت، مزید قساوت و تاریکی قلب و استیحاش از عبادت و زیارات است؛ از این جهت است که احوال حسنه حاصله از عبادات و زیارات و تلاوتها، به سبب مجالست با ضعفا در ایمان، به سوء حال و نقصان، مبدل می شوند؛ پس، مجالست با ضعیف الایمان- در غیر اضطرار و برای غیر هدایت آنها- سبب می شود که ملکات حسنه خود را از دست بدهد، بلکه اخلاق فاسده آنها را یاد بگیرد:
« جالسوا من یذکرکم الله رؤیته، و یزید فی علمکم منطقه، و یرغبکم فی الاخرة عمله. »
6. از واضحات است که ترک معصیت در اعتقاد و عمل، بی نیاز می کند از غیر آن؛ یعنی غیر، محتاج است به آن، و او محتاج غیر نیست، بلکه مولد حسنات و دافع سیئات است:
( و ما خلقت الجن و الانس إلا لیعبدون. )
عبودیت ترک معصیت در عقیده و عمل.
بعضی گمان می کنند که ما از ترک معصیت عبور کرده ایم!! غافلند از اینکه معصیت، اختصاص به کبائر معروفه ندارد، بلکه اصرار بر صغائر هم، کبیره است؛ مثلاً نگاه تند به مطیع، برای تخویف، إیذاءِ محرم است؛ [و] تبسم به عاصی، برای تشویق، اعانت بر معصیت است.
محاسن اخلاق شرعیه و مفاسد اخلاق شرعیه، در کتب و رسائل عملیه، متبین شده اند. دوری از علما و صلحا، سبب می شود که سارقین دین، فرصت را غنیمت بشمارند و ایمان و اهلش را بخرند به ثمنهای بَخس و غیر مبارک، همه اینها مجرب و دیده شده است.
از خدا می خواهیم که عیدی ما را در اعیاد شریفه اسلام و ایمان، موفقیت به
« عزم راسخ ثابت دائم بر ترک معصیت » قرار بدهد که مفتاح سعادت دنیویه و اخرویه است، تا اینکه ملکه بشود ترک معصیت؛ و معصیت برای صاحب ملکه، به منزله زهر خوردن برای تشنه است، یا میته خوردن برای گرسنه است.
البته اگر این راه تا آخر، مشکل بود و به سهولت و رغبت، منتهی نمی شد، مورد تکلیف و ترغیب و تشویق از خالق قادر مهربان نمی شد.
« و ما توفیقی إلا بالله، علیه توکلت، و إلیه انیب ».
و الحمدلله أولاً و آخراً، و الصلاة علی محمد و آله الطاهرین و اللعن الدائم علی
أعدائهم أجمعین »
17 ربیع المولود 1419
تلاش برای رسیدن به اخلاق الهی و پای بندی به فضایل اخلاقی از وظایف بسیار مهم هر مؤمن است. تکمیل مکارم اخلاق و هدایت انسان ها به سوی بزرگواری های اخلاقی و زمینه سازی برای حاکمیت اخلاق نیکوی اسلامی از اهداف مهم رسالت پیامبر گرامی اسلام است.
بسیاری از مشکلات و نقاط کور و بحران ساز زندگی در پرتو اخلاق الهی برطرف می شود و زمینه برای رشد صفا و صمیمیت و یکدلی فراهم می شود. حقیقت ایمان که باور داشتن خدایی است که خالق همه خوبی ها و همه کمالات و دارنده همه آنهاست چیزی جز نمایش این خوبی ها و کمالات در شئون گوناگون زندگی انسان با ایمان نیست.
از این رو است که در فرهنگ دینی -قرآن و روایات- بر فضایل اخلاقی در همه زمینه ها بسیار تأکید شده است و به هر بهانه ای مؤمنان را به آنها توصیه کرده اند. قرآن کریم که کتاب هدایت و تربیت انسان هاست، محورهایی را در موضوع مؤمن و فضایل اخلاقی مطرح کرده است که عبارتند از:
* مؤمن و آسیب شناسی انفاق در راه خدا
* مؤمن و انفاقی شایسته خداوند غنی حمید
* مؤمن و تلاش برای دستیابی به فلاح و رستگاری
* مؤمن و پایبندی به راهکارهای دستیابی به فلاح و رستگاری
* مؤمن و صبر و پایداری در دو جبهه بیرون و درون
* مؤمن، قیام به عدالت و شهادت دادن برای خدا
* مؤمن و حق محوری و عدالت گویی در ارتباطات گفتاری
* مؤمن و تلاش برای حاکمیت اصلاح و دوستی بر محور عدالت
* مؤمن و پای بندی به پیمان ها و تعهدات
* مؤمن و تلاش برای رسیدن به فلاح در پرتو عبادت و نیکوکاری
* مؤمن و استمداد از صبر و نماز
* مؤمن و همراهی با صادقان
* مؤمن و یادآوری نعمت ها، تقوای الهی و توکل بر خدا
دائره المعارف اسلامی طهور
پرسش: آیا قبول دارید که حضرت محمد (ص) و حضرت علی (ع) هر دو متذکر شده اند که ارزش یک انسان به اعمال و کردارش بستگی دارد نه اینکه فرزند کیست و یا از کدام خانواده است و چه رنگی دارد؟ بنابراین، چرا شیعه اولاد حضرت علی (ع) یا حضرت محمد (ص) را تا هر نسلی که دامه پیدا کند بهتر و پاکتر از دیگران می داند؟
پاسخ: از نظر اسلام همه در برابر قانون و عدالت برابرند و از این جهت فرقی میان شاه و گدا و غنی و فقیر و قوی و ضعیف و زن و مرد و سیاه و سفید حتی میان پیغمبر و امام که معصومند و سایر مردم نیست و با استثنا و هیچ امتیازی نمی توان علیه کسی اعمال نفوذ کرد و آزادی قانونی را از وی سلب نمود. ریشه اصلی احترام سادات آیه ای است در قرآن کریم که به موجب آن خدای تعالی به پیغمبر خود امر می کند که از مردم بخواهد با خویشاوندان وی معامله دوستی و مودت نمایند. (شوری/ 23) و سر این درخواست پس از رحلت پیغمبر اکرم روشن شد و مردم با اولاد آن حضرت معامله ای کردند که در تاریخ با نسل هیچ رهبر و پیشوایی نشده است. پس از رحلت، قرنها سلسله سادات هیچ گونه تأمینی نداشتند، کشته می شدند، سرهای بریده ایشان را به عنوان ارمغان از شهری به شهری می بردند، آنان را زنده زنده در زمین دفن می کردند، دسته دسته در پس ساختمانها و در لای دیوارها می گذاشتند، سالها در قعر زندانهای تاریک شکنجه می دادند، مسموم می کردند. پس از قرنها که از هجرت گذشت و شیعه کم و بیش استقلال و آزادی مذهب پیدا کرد، در برابر مظالمی که از اهل سنت به اولاد رسول و دوستدارانشان گذشته بود، عکس العمل نشان داده در احترام سادات می کوشند.