آقای من
ای کاش می شد با تو قرآن سر بگیرم
در آسمانی نگاهت پر بگیرم
ای کاش می شد امشب ای قرآن ناطق
دست شما را جای قرآن سر بگیرم
ای کاش می شد لااقل یک بار در خواب
با دست آغوشم تو را در بر بگیرم
ای کاش پایم واشود در خیمه ای که
یک لقمه نان و عشق از دلبر بگیرم
ای کاش در تقدیر من امشب نویسند
پای تو را یک شب به چشم تر بگیرم
ای کاش می شد تا برای سجده از تو
مهری ز خاک تربت مادر بگیرم
تقدیرم ای کاش این شود با تو محرم
ده روز روضه بر تن بی سر بگیرم
من عاشقم خرده ز ای کاشم مگیرید
ای کاش ها ر ا کاش از این در بگیرم
اللّهُمَ عَجِّل لِوَلیکَ الفَرَج
التماس دعا
توبه از جرم و خطا ، حال سحر می خواهد
خلوت نیمه ی شب اشک بصر می خواهد
وادی طور همین هیئت هر هفته ی ماست
دیدن نور خدا اهل نظر می خواهد
سختی گردنه ی عشق زمینت نزند
راه پر پیچ و خمش مرد سفر می خواهد
صِرف این سینه زدن ها به مقامی نرسیم
محرم راز شدن دیده ی تر می خواهد
رب سبحان جهت بخشش ما اهل بکاء
محشر از مادر سادات نظر می خواهد
عمل زینب کبری به همه ثابت کرد
سر شکستن ز غم دوست جگر می خواهد
سر عباس به نی، نکته ی نغزی دارد
غیر خورشید ، سماوات قمر می خواهد